بنویسیم که چه؟!

نوشتن چه تاثیری بر آدمی ممکن است بگذارد؟این قلم فرسایی اثری برای خودمان هم دارد؟

از تاثیر نوشتن در زندگیم بخواهم بگویم همین بس که اگر نبود من زیربار افکارم میمردم.

نوشتن من را از تنش های ذهنی جدامیکند.

نوشتن دست مرا میگیرد تا در بین افکارم غرق نشوم.

دست مرا میگیرد تا در سختی های زندگی‌بلند شوم.

دست مرا میگیرد و به گرمی میفشارد تا بدانم که هنوز راهی هست.که هنوز میتواند راهی باشد.نوشتن برای من امید است.اصلا کاغذ و قلم برای من حکم غریق نجات را دارند.چه روز ها و شب ها که تنها همدمم بودند.چه ترس ها و چه نگرانی هایی را که به دوش کشیدند تا از حجم احساسات ناخوشایندم کاسته شود و سیاهی از جلوی چشمم کنار برود و بتوانم آن کورسوی امید را ببینم.برای همین نوشتن برای من امیدافزاست.

میگفت:” همیشه هم اینطور نیست که نوشتن تو را آرام کند” راستش را بخواهید بله! وقت هایی بوده که نوشتم اما بهتر نشدم.نوشتم اما احساساتم متعادل تر نشده ست.امانمیتوانم نوشتن را کنار بگذارم چون که گاهی هم مرا همراهی نمیکند.

نمیدانم.نوشتن دوست خوبی ست.معمولا همراه است.شاید دراین همراهی نکردنش معنایی دارد.منظوری دارد.بالاخره دوست خوب دوستی نیست که همیشه و در هر کاری همراه باشد.دوست خوب دوستی ست، که به جا و به نفع تو گاهی نکته ای را گوشزد کند.نمیدانم.هرچه که هست باز هم سر حرفم هستم.اگر نوشتن نبود زیر بار افکارم میمردم!همچون نویسنده ای که اسمش را نمیدانم، فقط میدانم روزی زیر کتاب هایش جان داد.

نوشتنِ عزیزم! ای دیرینه رفیق من!

دست هر کس که این متن را میخواند بگیر و با خود آشنا کن.چرا که کسی که لذت با تو بودن را بچشد، سخت است که تو را ببوسد و کنار بگذارد.بلکه برای یک عمر تورا درآغوش خواهدگرفت.

قدردان دست های پرتوانت هستم دوست عزیزم!

به اشتراک بگذارید

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط