دوست جدید!
مدتی با خودمان به گونه ای رفتار کنیم که با دوستمان آنگونه رفتار میکنیم. همانطور که مراقب هستیم ناراحتش نکنیم،کاری که دوست ندارد انجام ندهیم،دلش
مدتی با خودمان به گونه ای رفتار کنیم که با دوستمان آنگونه رفتار میکنیم. همانطور که مراقب هستیم ناراحتش نکنیم،کاری که دوست ندارد انجام ندهیم،دلش
+درمرام خدا نیست که به فضل و رحمتش امید داشته باشی و اجابت نکند. +فسبح بحمد ربک و کن من الساجدین…که نزدیک ترین حالت بنده
+خانوم نمیخوای کفشاتو درست کنم؟ ایستادم. -کفشام؟مگه خرابه؟ +آره این طرف کفشت باز شده.بده درستش کنم. کفش هارادر آوردم و دمپایی پوشیدم.چسب را برداشت و
تا حالابه فرق بین خودت و خدا فکر کرده ای؟ من و تویی که از آینده بی خبریم من و تویی که به خاطر این
این روزها؟ پیش می روم. به کجا؟ دقیقا نمیدانم. راضی ای؟ تا تعریفت از راضی بودن چه باشد! خوشحالی؟ نه اما ادامه می دهم. تا
ذهنم شلوغ است. ذهنم پر است. ذهنم لبالب از موضوع های مختلف است. ذهنم آشفته است و این آشفتگی ثمره ی فکر و کار زیاد
برخلاف عرف حرف زدن تعجب برانگیزاست. “تلاش نکن” از همان حرف هاست. وقتی سالها تلاش کردی و نشد ، شاید قرار نیست بشود.شاید سهم تونیست.بالاخره
چند روزی بود بادام هاراکه میشکستم چیزی جز گرده ی بادام نصیبم نمی شد. ربطش میدادم به حال بدم.یا حتی میگفتم ببین همه چیز با
اول حرفت انَّ آوردی که دیگر شک و شبهه ای باقی نماند. که بدانم اگر آن جایی هستم که دوست ندارم دلیل بر ناتوانی تو
به سایت دوست داشتنی اش رفتم.بعد از خواندن چندمطلبِ تازه از نوشته هایش قسمتی از سایت توجه ام را جلب کرد:” مشاوره” چیزی که خیلی