به سایت دوست داشتنی اش رفتم.بعد از خواندن چندمطلبِ تازه از نوشته هایش قسمتی از سایت توجه ام را جلب کرد:” مشاوره”
چیزی که خیلی وقت ها به ذهنم خطور کرده بود:کاش می رفتم و با آقای فلانی صحبت میکردم!
حالا این امکان فراهم بود.میتوانستم با او وقت مشاوره بگیرم.مطمنم یک روزی این کاررا خواهم کرد.یک روزی که مسیرم واضح تر شود و بخواهم برای ادامه ی راه بهتر تصمیم بگیرم.درواقع روزی که خودم بدانم دقیقا سوالم چیست؟!
بگذریم.وقتی به قسمت مشاوره رفتم ،دیدم هزینه ی مشاوره آنلاین یک میلیون و ۵۰۰هزارتومان است.نمیشود گفت جا خوردم!بیشتر یک لحظه در دلم غبطه خوردم: ببین چقدر زمانش برایش ارزشمند است که اگر بخواهد یک ساعت آن را به من بدهد یک میلیون و ۵۰۰هزار تومن میگیرد.
هرچند که از نظر من یک مشاوره نجات بخش با یک آدم کاردرست ارزشش را دارد و حتی ارزش بیشتر از این هارا؛اما نکته ای که توجهم را جلب کرد و ذهنم را به جمله ای که در کتاب عزت نفس ناتانیل براندن خوانده بودم پیوند داد، همین ارزش گذاری برای زمان خود بود.
او برای خودش، انرژیش و وقتش ارزش قائل بود.تو درصورتی میتوانی با او صحبت کنی که بهای آن را بپردازی.بهای آن هم نه آنقدرها بالاست که نتوانی بپردازی و نه آنقدر ها پایین که بخواهی برای هر سوالی که جواب آن با یک سرچ درگوگل هم پیدا میشود، وقت اورا بگیری.اینگونه باعث می شود که افراد، زمانی برای مشاوره رجوع کنند که واقعا مسئله ی مهمی درمیان باشد.
آن قسمت از کتاب عزت نفس که این موضوع به آن پیوند خورد ،میگوید: “وقتی توبرای خودت احترام قائل شوی، با رفتاری که نسبت به خود داری به دیگران هم میفهمانی که باید به تو احترام بگذارند.”
این قیمت مشاوره به من میفهماند که فردی که با او صحبت میکنم آدمِ دم دستی ای نیست.آدمی ست که در زندگیش ارزشهایی دارد.آدمی که حرف او قدر و قیمت دارد.
این آدم در ذهن من ابهت پیدامیکند.حتی وسواس میگیرم سوالاتی بپرسم که در حد والایی این آدم یا به قول امروزی ها ” گنگ ” بودن این آدم باشد:)
از طرفی وقتی هم که مشاوره تمام شود، اهتمام بیشتری برای عمل به حرف هایش می ورزم.چرا که هم خودم کم هزینه نکردم و هم طرف مقابلم کم کسی نبود.
خوشم آمد.البته که چون این روز ها درگیر مقوله ی عزت نفسم ، این قیمت در ذهن من ربط کرد به عزت نفس و این ها.
اگر من آدمی بودم که این روزها فردی کلاهم رابرداشته بود،بادیدن این رقم میگفتم :” چقدر کلاه بردار ها زیاد شده اندطرف دو کلمه حرف میزند اینقدر پول میگیرد!”
بیشتر به فکر فرو میروم:
من چقدر برای زمان خودم ارزش قائلم ؟چقد راحت آن را در اختیار دیگران میگذارم؟
حالا منظور این نیست که من بخواهم از دوستم بابت کمک فکری ای که به او میکنم پول بگیرم؛اما چقدر وقت هایی شده که کار خودم نصفه نیمه مانده و او را اولویت قرارداده ام و از وقت و انرژیم مایه گذاشته ام؟
مطمنا به اورژانسی بودن مطلب هم بستگی دارد.من به دوستی که الان بسیار غمگین است و درحال گریه است ،نمیتوانم بگویم اشک هایت را متوقف کن تا من کار هایم را بکنم و بعد بیایم و با هم صحبت کنیم!
یا نمیتوانم به دوستم که نمیتواند از شدت سرماخوردگی نفس بکشد بگویم صبر کن این قسمت کارم تمام شود بعد به بیمارستان برویم!
مطمنا اولویت آنجا و ان زمان فرق میکند.
اما چقدر وقتهایی شده که چوب حراج به زمانم زدم و آن را مثل این شاباش بریزها که پول را بر سر مردم می ریزند، آن را بر سر بقیه برای کارهای کم اولویت ریخته ام؟
پ.ن:
این قیمت یک و ۵۰۰برای هرکسی متفاوت است.برای کسی پول خرد است و برای کسی تمام زندگی. و برای من درحال حاضر متوسط زندگی:)یعنی باید ضرورت زیادی داشته باشد تااین پول را هزینه کنم.
+این مطلب حمل براین نشود که هرکسی پول زیاد میگیرد آدم حسابی است!متاسفانه آدمهایی هم هستند که توهم باسواد بودن دارند و از طرفی هم کمی بی وجدان هستند و هر قیمتی که دلشان بخواهد میگذارند.پس قبل مشاوره گرفتن مقداری رزومه ی فرد را بررسی کنید.بسته به موضوع مشاوره به تخصص فرد و تفکرات او پی ببرید تا ببینید به درد شما میخورد یانه:)
آخرین نظرات: