جهان کنارم باش نه روبه رویم!

کارهایی که مجبورم آن هاراانجام دهم در سرم می چرخند و من از ترس اینکه خواب از سرم بپرد دوست ندارم از جایم بلند شوم.چندین شب است که باوجود خستگی زیاد تا ۵صبح خوابم نمیبرد.امروز چه روزی بود!میخواستم بیشتر از هر روز درس بخوانم که کائنات مقاومت عجیبی دربرابرم نشان دادند.از زنگ سایت خدمتگزاران برای عدم موجودی محصولشان بگیرتا پیام خانوم باقری جهت اینکه شب ساعت ۹ میتوانم باایشان تماس بگیرم.از زنگ آقا وحیدکه بعد از عمری همین شنبه یکشنبه می آید که مارا ببیند چون دلش سخت به تنگ آمده و نمیدانم با همسرش می آید یا نه و نمیدانم اگر پیشنهاد بیرون رفتن بدهد که حتما می دهد قبول کنم یا نه و از تماس با دوستم که گفت:” بیا نماز خونه.” و یک ساعتی که درگیرانتخاب کتیبه برای نماز خانه شدم.و از دل دردی که همین امروز به سراغم آمد.

خلاصه که شاید بی راه نگفته اند که وقتی تصمیمی میگیری بادهای مخالف از هرجهت می وزند.شاید جهان میخواهد استقامت ما را بسنجد.شاید همین مداومت ورزی ها و نه گفتن ها به درخواست ها آدم را قوی تر میکند.یک جاهایی نمی شود نه گفت.یک جاهایی هم باید جسارت به خرج داد و قید لذت  آنی را زد تا لذت رسیدن به هدف مهم را چشید.
وشاید جهان ،آن را که بیشتر سماجت بورزد، بیشتر دوست دارد.

به امید فردای پرمهرتر…

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط